ღ♥ღتو نوبرانه ی یک عمر انتظار منیღ♥ღ
تنها برای تو
قبل اينكه بخوام حرفامو اينجا بگم ي سررسيدچرمي داشتم ك حرفامو واس يزدانم مينوشتم... اونموقه ب اين فك ميكردم ك ي روز ميرسه ك يزدان اين سررسيدو ميخونه ولي هيچ وقت نشد... من تمام برگه هايي ك توشون نوشته بودمو كندم وريز ريزشون كردم... اونموقع انقد از دستش عصباني بودم ك حتي دوس نداشتم ي كلمه ازحرفاي قبلمو ببينم... حس ميكردم خيلي درحقم ظلم شده... چون من هميشه مواظب بودم ك بهش بدي نكنم اما يزدان اين فكرو كرد... اما حالا دارم اينجا مينويسم... اون سررسيدم حدود 10ماه پيش برگه هاش ازبين رفت... حالا اما بحثمون فرق ميكنه... چون ديگه نميذارم ازون سوء تفاهمه پيش بياد... وانتظار دارم يزدان حواسش بيشتر ب عشقمون باشه...
نظرات شما عزیزان:
miss-A |